در راه کویت مانده ام، دستم بگیر ای جان من
رویـم سیاه است از گنه، شرمنده ام جانان من
گفتـی بیـا در راه من تـا یار و همراهت شـوم
من آمـدم با جـان و دل، راهـم بـده آرام من